کد مطلب:77733 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:112

نامه 010-به معاویه











و من كتاب له علیه السلام الی معاویه ایضا.

و از مكتوب امیرالمومنین علیه السلام است به سوی معاویه نیز.

«و كیف انت صانع اذا تكشفت عنك جلابیب ما انت فیه، من دنیا قد تبهجت بزینتها و خدعت بلذتها، دعتك فاجبتها و قادتك فاتبعتها و امرتك فاطعتها و انه یوشك ان یقفك واقف علی ما لاینجیك منه منج، فاقعس عن هذا الامر و خذ اهبه الحساب و شمره لما قد نزل بك و لا تمكن الغواه من سمعك و ان تفعل اعلمك ما اغفلت من نفسك، فانك مترف قد اخذ الشیطان منك ماخذه و بلغ فیك امله و جری منك مجری الروح و الدم.»

یعنی چگونه باشد كار تو در وقتی كه منكشف و زائل گردد از تو جامه های آنچنانی كه باشی تو در آن از جانب دنیایی كه به تحقیق زینت داد خود را به كمال زینت خود و فریب داد به سبب لذت خود، خواند تو را پس اجابت كردی تو او را و كشید تو را پس پیروی كردی تو او را و حكم كرد تو را پس اطاعت كردی تو او را و به تحقیق كه نزدیك است كه واقف و مطلع گرداند تو را مطلع سازنده ای كه مرگ باشد بر چیزی كه عقوبت آخرت باشد كه نجات ندهد تو را از آن نجات دهنده ای، پس بازایست از این امر كه ادعای ریاست باشد و برگیر مهیا شدن حساب روز حساب را و دامن تلاش به كمر بزن از برای آن چیزی كه فرود می آید به یقین به تو از مرگ و تمكین مده گمراهان را از شنیدن تو سخنان ایشان را و اگر نمی كنی تو آنچه را كه گفتم، خبر می دهم تو را آنچه را كه غافل گشته ای از او از نفس تو، پس به تحقیق كه تو طغیان كرده ی نعمتی به تحقیق كه گرفته است شیطان از تو مكان گرفتن خود را و رسیده است در تو به آرزوی خود و روان است شیطان در تو در جای روان شدن روان و خون.

«و متی كنت، یا معاویه، ساسه الرعیه و ولاه امر الامه، بغیر قدم سابق و لاشرف باسق و

[صفحه 1028]

نعوذ بالله من لوازم سوابق الشقاء و احذرك ان تكون متمادیا فی غره الامنیه، مختلف العلانیه و السریره و قد دعوت الی الحرب، فدع الناس جانبا و اخرج الی و اعف الفریقین من القتال، لتعلم اینا المرین علی قلبه و المغطی علی بصره، فانا ابوحسن قاتل جدك و خالك و اخیك، شدخا یوم بدر و ذلك السیف معی و بذلك القلب القی عدوی.»

یعنی در چه زمان بودی تو ای معاویه سیاست كننده و امر و نهی كننده ی رعیت و والی و حاكم بر كار مسلمانان، بدون سبقت سابقه و نه شرافت بلندی؟ و پناه می برم به خدا از لوازم شقاوتهای سابقه كه شقاوت طینت باشد و می ترسانم تو را از اینكه باشی تو بر دوام در فریب آرزو و طمع نفس، در حالتی كه مختلف باشد آشكار و نهان تو، یعنی منافق باشی. و به تحقیق كه خواندی تو به سوی جنگ كردن پس واگذار مردمان را در طرفی و بیرون بیا به سوی من و فروگذار هر دو گروه لشكر را از جنگ كردن، تا تو بدانی كه كدام یك از ما چرك و زنگ بر دل اوست و بر دیده ی اوست، پس منم پدر حسن كشنده ی جد تو و خال تو و برادر تو به شكافتن سرهای ایشان به شمشیر در روز جنگ بدر و آن شمشیر با من است و با آن دل ملاقات می كنم دشمن خود را.

«ما استبدلت دینا و لا استحدثت نبیا و انی لعلی المنهاج الذی تركتموه طائعین و دخلتم فیه مكرهین.

و زعمت انك جئت ثائرا بعثمان و لقد علمت حیث وقع دم عثمان، فاطلبه من هناك ان كنت طالبا، فكانی قد رایتك تضج من الحرب اذا عضتك ضجیج الجمال بالاثقال و كانی بجماعتك تدعونی جزعا من الضرب المتتابع و القضاء الواقع و مصارع بعد مصارع، الی كتاب الله و هی كافره جاحده، او مبایعه حائده.»

یعنی تبدیل نكردم دینی را و از نو پدیدار نكردم پیغمبری و به تحقیق كه من هر آینه باشم بر راه اسلام آنچنانی كه واگذاشتید شما آن را در حالتی كه رغبت دارید به واگذاشتن و حال آنكه داخل شدید در آن در حالتی كه مجبور بودید در داخل شدن.

و گمان كرده ای تو كه آمده ای به خونخواهی عثمان و هر آینه به تحقیق كه تو دانسته ای مكانی را كه واقع است خون عثمان در آن، پس بخواه خون عثمان را از آنجا اگر

[صفحه 1029]

باشی تو طالب خون. پس گویا می بینم تو را كه ناله می كنی از جنگ در وقتی كه بگزد جنگ تو را، مثل ناله كردن شتران به سبب سنگینی بار و گویا كه من نگاه می كنم به جماعت تو در حالتی كه تو می خوانی مرا از روی جزع كردن از ضرب شمشیر پیاپی و از قضای واقع شونده و از كشته به خاك اوفتادن بعد از كشته به خاك اوفتادن دیگر، به سوی كتاب خدا و حال آنكه جماعت تو كافر باشند، منكر حق باشند، یا بیعت كننده ی عدول كننده ی از آن باشند.

[صفحه 1030]


صفحه 1028، 1029، 1030.